skip to main |
skip to sidebar
غزلی از حمید وجدی متخلص به ( حمید )
غزلی از حمید وجدی ( حمید
گفته ام چشمم نخوابی تا سحر هنگام شب
آسمان را گر ببینم بی قمر هنگام شب
باغبان آزرده از گل چیدنم راهم نبند
خون بدامانم ببین از من گذر هنگام شب
سوز عاشق ساز شب اندیشه سازد با دلش
جاهل از غفلت بخوابد تا سحر هنگام شب
کلک عاقل می کند صورتگری در خانه ای
عشق عاشق می زند سر در به در هنگام شب
پر کن از می خانه را ساقی چه داند بی خبر
شوق می غم دیده دارد در نظر هنگام شب
شمع روشن پر بسوزد گر نشد پروانه ای
با خیالش می شود دل همسفر هنگام شب
شب (حمید) از دم نخوابی تا سحر دانی چرا
عارفان را می کند با بال و پر هنگام شب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر